98-9394223559+

 

سردرد - اینجا تهران است.

سردرد - اینجا تهران است.

جمعه عصر از کانال‌هایی که اخبار مختلف سیاسی رو می‌دادن، اومدم بیرون. احساس ناامیدی و غم زیادی داشتم و نگران سلامت روانیم بودم.

ساعت هشت و بیست دقیقه روز شنبه بود. خواب مونده بودم، با گوشیم ماشین گرفتم تا به موقع به محل کارم برسم. دوست داشتم بتونم کارم رو با کیفیتی که دوست دارم انجام بدم.

هشت و سی و پنج دقیقه دوستم پیام داد و بهم خبر از سقوط هواپیما به خاطر موشک داد. من که فکر می‌کردم بازی روانی هستش، گفتم: امکان نداره این طور باشه، چند بار صراحتا گفتن که نقص فنی بوده. گفت: اطلاعیه اومده.

تو دوره دبیرستان و سربازی رفته بودم میدون تیر. یه فضایی هست که ده تا دوازده نفر دراز می‌کشن و با فرمانی که داده می‌شه شروع به تیراندازی می‌کنند. تیر اولی که شلیک میشه، صدا میپیچه تو کلاهی که روی سرته‌. گوشت سوت می‌کشه. اون طوری شدم.

تا حدود ساعت ده شوکه بودم و فقط تو کلاس تنها نشسته بودم. همکارم که دوستش تو هواپیما بود، بی‌صدا گوله گوله اشک می‌ریخت.

به تکرار آهنگ درد شخصی رو گوش می‌دادم. به تکرار می‌گه: «با تمام وجود غمگینم». دوباره به کانال‌های اخبار برگشتم و خبرها رو دنبال می‌کردم. امتحان داشتم دانشگاه، ولی درس خوندن به نظرم بی‌معنی میومد.

تو خیابون‌های این‌جایی که زندگی می‌کنم، پر از ماشین‌های سیاه شده‌. فکر کنم قراره ترسناک باشن. یه آدمایی هستن که لباس مشکی تنشونه و صورتشون رو پوشوندن. تازه امروز تو یه ویدئو دیدم که اسب هم آوردن بیرون.

تو تلویزیون این‌جایی که هستم، دو سه چندتایی گفتن اشتباه شده. چندتایی گفتن تقصیر کسای دیگه‌اس. امروز یکی گفته خواست خدا بوده.

تو صدای آدمای این‌جایی که هستم، پر از بغض و غمه. این‌جا انقدر عصبانی شدن که فریاد مرگ بر این و اون سر میدن.

این‌جا تهرانه. من سردرد دارم. کسی می‌دونه از لحظه انفجار موشک تا سقوط، مسافرها هوشیار بودن یا بیهوش شدن؟ کسی می‌دونه اون دقایقی که خلبان تلاش کرده برگرده فرودگاه بچه‌ای، پدری، مادری بوده که به زندگی بهتر فکر می‌کرده؟

من سردرد دارم. من غمگینم. من دارم خفه می‌شم. امروز دوشنبه‌اس به این فکر می‌کنم که چه می‌شه کرد. می‌شه به احترام مسافرها، یک کتاب به دوستی هدیه بدید؟ می‌شه شبی ۱۵ دقیقه تا چهل روز کتاب بخونید؟

سعید - ۲۳ آذر ۹۸ ( دوست دارم عکس کتاب‌هایی که هدیه می‌دید رو ببینم )

تجربه‌هایی که در وب‌سایت «زبان‌زندگی» ارتباطی‌بدون‌خشونت - باشتراک گذاشته می‌شود؛ تجربه‌ی عملی کاربرد زبان‌زندگی با درک نگارنده‌است و نه یک‌مثال آموزشی.

Date

09 ارديبهشت 1400

Categories

تجربه شخصی